به نام یکتا ایزد توانا
امروز یکشنبه 14 مهر ماه بود امروز صبح بعد از دو روز تعطیلی از خانه بیرون امدم و به ایستگاه آمدم از بد شانسی هر چه ایستادم ماشینی نیامد که ما بریم و ما جلوی نگهبانی ( تقریباً 5 کیلومتر جلوتر) رفتیم و مدتی هم در آنجا بودیم که سر انجام ساعت 7:25 یک پیکان سواری امد و ما عازم ک شدیم و ساعت 7:45 ما در مدرسه بودیم که آقای ر ما را به کلاس راه نداد و رفت و سیم کابل را آورد که ما را تنبیه کند حالا یا خوش اقبالی ما بودد یا بد اقبالی که تنبیه نشدیم و به کلاس رفتیم در کلاس دو ساعت اول اجتماعی و بعد ریاضی و بعد زبان فارسی داشتیم و بعد زنگ خورد ما برای نماز حاضر شدیم و نماز گذاردیم و سپس برای نهار به سالن سلف رفتیم و خورشت قیمه خوردیم و بعد به خوابگاه رفتیم در خوابگاه با بچه ها صحبت کردیم تا ساعت 3 بعد از ظهر و بعد تا ساعت 4 مطالعه کردیم و ساعت 4 آقای ر برای تقسیم بندی امد و ما را تقسیم کرد و من در همان کلاس جزء شاگردان زرنگ (ممتاز) ماندم و بعد برای نماز حاضر شدیم و نماز خواندیم و برای صرف شام به سلف سرویس رفتیم و عدسی (لعنتی) را صرف کردیم و به خوابگاه برگشتیم و مشغول مطالعه اجباری شدیم و اکنون ساعت 7:28 است که من می نویسم و سپس ساعت 9 مطالعه تمام شد و ما رفتیم مسواک زدیم و برای خواب آمدیم روز خوبی بود تا فردا شب خداحافظ