خاطرات زندگی من

این وبلاگ تقدیم به عزیز ترین کسم که فقط او منو می شناسد

خاطرات زندگی من

این وبلاگ تقدیم به عزیز ترین کسم که فقط او منو می شناسد

http://mindanao.globat.com/~iranwarez.net/files/p9jl78eihudouth7f8tl.jpg 

 

ناز چشم

گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که زدستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

عکس های عاشقانه

عکس های عاشقانه 

 << برای مشاهده ادامه عکس ها بر روی ادامه مطلب کلیک کنید >>

 

ادامه مطلب ...

آرزوی من

آرزویم اینست نتراود اشک چشمت هرگز مگر از شدت شوق نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آن که تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد!

Love is like war ... Easy to start ... Difficult to end ...Impossible to forget..

 Love is hard and will always be, but r

emember .omebody loves you and that one is ME ! 

The rose speaks of love silently in a language known only to the heart. 

  I love two things, a rose and you. A rose for a short while, but you the rest of my li   

Like a rose needs water, like a season needs change, like a poet needs a pen, I need you!!

There are thousands of roses on this world, even if I gave you every rose ,

That would not be enough to tell you how much I love you

دعا کن برام

برام دعا کن عشق من

برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ...

آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم ...

دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ...

کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده ...

این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...

آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...

گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...

اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده ...

بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده

گریه نکن برای من قسمت ما همینه ...

دستامو محکمتر بگیر لحظه ی آخرینه ...




ای کاش

دیدن یک لحظه فقط یک لحظه

کاش هرگز نمی دیدمت تا امروز غم ندیدنت رابخورم ...

کاش لبخندهایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی

دیدن یک لحظه فقط یک لحظه

از لبخندهای عاشقانه ات را داشته باشم ...

کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد ...

تا امروز چشمان من به یاد آن لحظه بهانه گیرند و اشک بریزند ...

کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با

خود نگویم : " آخه او که میدونست چقدر دوستش دارم "

بیا تو رو خدا

هنوز هم سوار مرکب خیال من تویی هنوز هم یگانه شاهکار این قلم تویی هر آن به یاد تو ، به مدح عشق می رسم و باز ... شرح هر نگاه عاشقانه ام تویی اگر که عشق؛ راز هستی است تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی به شوق مرده در نگاه خویش مژده می دهم که پاسخ تمام انتظار صادقانه و عاشقانه ام تویی زلال وپاک مثل چشمه ای ومن زجنس سنگریزه های بی بها برای من طلوع کن ... برای من ! هم او که هستی اش بدون تو ... رسید به انتهای انتها ! خروش کن درون من که تو تمام معنی غزل و ترانه ای غزل برای معنی تو کوچک است ومن حقیر تر از تصورت چه خوب بود اگر خلاصه می شدی به قدر آسمان وبه وسعت دریا برای من...! برای من....! برای من که یک تصور زمینی ام هنوز هم تو بهترین بهانه ای هنوز هم تو برترین تصوری هنوز هم تو بهترین ترانه ای هنوز هم تو بهترین خیال عاشقانه ای هنوز هم برای دیدنت دلم هزار پاره می تپد هنوز هم برای از تو گفتن.... این قلم به آسمان.... به هفت فلک بی ستاره می رسد هنوز هم بی بهانه نمی توانم از تو بنویسم هنوز هم.... نشانه ی ظهور بودی ودلیل بی دلیل من برای حذف قیدها چه نیک گرفته ای زمن ...! عنان اسب سرکش نگاه را ! بیا... ! بیا که حال وقت سازش است ! بیا که دل اسیر صد هزار خواهش است ! بیا که تا هنوز هم صدای پای هر مسافری مرا به شهر خاطرات می برد حضور هر شقایقی تو را به یاد می آورد وعطر یاس های بی قرار به صد هزارخیال خام مرا به دشت خواب می برد تو یی قرار ... بی قرار من ! تو یی تصور ... زلال من !هنوز هم سوار مرکب خیال من تویی هنوز هم یگانه شاهکار این قلم تویی هر آن به یاد تو ، به مدح عشق می رسم و باز ... شرح هر نگاه عاشقانه ام تویی اگر که عشق؛ راز هستی است تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی به شوق مرده در نگاه خویش مژده می دهم که پاسخ تمام انتظار صادقانه و عاشقانه ام تویی زلال وپاک مثل چشمه ای ومن زجنس سنگریزه های بی بها برای من طلوع کن ... برای من ! هم او که هستی اش بدون تو ... رسید به انتهای انتها ! خروش کن درون من که تو تمام معنی غزل و ترانه ای غزل برای معنی تو کوچک است ومن حقیر تر از تصورت چه خوب بود اگر خلاصه می شدی به قدر آسمان وبه وسعت دریا برای من...! برای من....! برای من که یک تصور زمینی ام هنوز هم تو بهترین بهانه ای هنوز هم تو برترین تصوری هنوز هم تو بهترین ترانه ای هنوز هم تو بهترین خیال عاشقانه ای هنوز هم برای دیدنت دلم هزار پاره می تپد هنوز هم برای از تو گفتن.... این قلم به آسمان.... به هفت فلک بی ستاره می رسد هنوز هم بی بهانه نمی توانم از تو بنویسم هنوز هم.... نشانه ی ظهور بودی ودلیل بی دلیل من برای حذف قیدها چه نیک گرفته ای زمن ...! عنان اسب سرکش نگاه را ! بیا... ! بیا که حال وقت سازش است ! بیا که دل اسیر صد هزار خواهش است ! بیا که تا هنوز هم صدای پای هر مسافری مرا به شهر خاطرات می برد حضور هر شقایقی تو را به یاد می آورد وعطر یاس های بی قرار به صد هزارخیال خام مرا به دشت خواب می برد تو یی قرار ... بی قرار من ! تو یی تصور ... زلال من ! .... ومن هنوز اسیر چشمای تو برای باتو بودن است....که انتظار می کشم.... که انتظار می کشم ! .... ومن هنوز اسیر چشمای تو برای باتو بودن است....که انتظار می کشم.... که انتظار می کشم !