خاطرات زندگی من

این وبلاگ تقدیم به عزیز ترین کسم که فقط او منو می شناسد

خاطرات زندگی من

این وبلاگ تقدیم به عزیز ترین کسم که فقط او منو می شناسد

تو خود منی

در آغوشم بودی! قطره اشکی بر گونه ات لغزید خواستم با انگشتانم آن قطره اشک را پاک کنم اما...! اما، آن قطره اشک برای انگشتانم آشنا بود ... آشنا بود... یادم آمد...آن هنگام که خداوند تو را می آفرید خاک تو را با اشکهای من سرشت...