هستی..من جدایی گرچه هرگز برای ما رخ نخواهد داد ..
چون نمی خواهم ..
چون نمی خواهی..
امشب واقعیت را..
راز شیرین تو رو خواستن را..
پذیرا هستم.. با پذیرفتن آن تو را خواهم جست..
مرا خواهی جست..
جایی برای اشک من باقی نمی گذارمای راز شیرین نمی دانم ..
این ندانستن ها تاب و توان مرا می گیرد..
ولی دوستشان دارم..
شاید هنوز..
به یاد من باشی.. هستی..
گرچه دیگر دل من از تو را ناراحته... چرا؟